...
خیلی دلم برات تنگیده گلی خانم ... دلم می خواد پیشمرگت بشم
من با زخم زبونات رفیقم ... مرحم بذار با حرفات رو زخم عمیقم
با تو ام چه داری به گریه ام می خندی
کاش می شد و بیای و به من دل ببندی
تنها بودن یه کابوس شومِ ... عزیزم کار دل نباشی تمومه عزیزم
چرا من صداتو ندارم ... اه ... خوب دلم تنگ شده خدا براش ... ولی هر جا هست خوشبخت ترینش کن ...... پیش مرگ چشاش ... خدا دوست ندارم اصلا اینجا رو بخونه ... اینجوری خودم راحت ترم ... اینجوری واسه نوشتن دیگه رودربایستی نمی کنم ... اصلا نمی خوام دلش بگیره .... یعنی می شه امشب خوابشو ببینم ... خدا دلم براش خیلی تنگ شده ........ اه می دونی اینجوری نمی تونم بنویسم خجالت می کشم ......................................
دلم برات تنگ شده خوب
کلمات کلیدی :